مصطفی اسلامیه، مهتابی و ملکوت

مهتابی و ملکوت
مصطفی اسلامیه

انتشارات آگاه، ۱۳۸۴، ۱۹۰ صفحه
ابعاد: ۲۱۲ در ۱۴۵ در ۱۰ میلی‌ متر، جلد نرم

در خانه ای سنتی دختری جوان و زیبا در آستانهء بلوغ از پنجرهء اتاق اش به هوای دیدن پسری در آن سوی دیوار و درختان حیاط نگاه می کند. مادرش که زنی به شدت مذهبی است و داشتن دختر را ننگ می داند متوجه کارهای دختر می شود و پس از مشورت با شوهرش دختر را از رفتن به مدرسه باز می دارد و او را به دست مرد مذهبی مسجد محل می سپرد تا از فساد بیشترش جلوگیری کند
مرد مذهبی با آن که زن و بچه دارد با دختر ارتباط برقرار می کند. این رابطه چند سال دوام می یابد تا آن که اهالی محل مشکوک می شوند و هر دو را دستگیر می کنند. دختر را به دست خانواده اش می سپرند و مرد را به دست قانون می دهند. مرد به زندان می افتد اما خانوادهء دختر برای شستن ننگی که دخترشان بار آورده ، در محاکمه ای خانوادگی دخترشان را به مرگ محکوم می کنند. او را برای کشتن به بیرون شهر می برند. در جاده ای خلوت و تاریک او را زیر ماشین می گذارند و به خانه شان باز می گردند. روز بعد دو نفر دختر نیمه جان را به بیمارستان می برند
دختر پس از ۴۸ ساعت به هوش می آید و آن چه را که بر سرش رفته باز می گوید. این رمان چهار فصل دارد که در هر فصل یکی از شخصیت های درگیر ماجرا روایت خود را باز می گوید